یگانهیگانه، تا این لحظه: 14 سال و 23 روز سن داره

بهترین هدیه خدا-یگانه

سری جدید دایره لغات یکی یدونه

دخترم دیگه تقریبا همه میوه ها رو میشناسی و به زبون می آری هلو، موز، پتخال(پرتقال)، لیمو، هوندونه (هندونه)، انار، ایب(سیب)، آنانا (آناناس)، گیردو( لغتی که یگانه جون برا اکثر آجیل ها به کار می بره)، نوخه ( تخمه) و ..... عشق من تقریبا به تمام وسایل نقاشی مثل دفتر، مداد، خودکار و غیره  می گه نداشی ( یعنی نقاشی) همه رنگ هارو هم همیشه میگه آبی با اینکه تقریبا چند تا رنگ رو می شناسه ...
1 آبان 1390

وای از این واکسن 18 ماهگی

نفس مامان ، دختر نازم روز چهارشنبه 27 مهر ساعت 10 صبح رفتیم مرکز بهداشت (البته شمال ) و بالاخره واکسنتو برات تزریق کردیم ، مبارکه مامانی دیگه برا خودت خانمی شدی ها ...... الهی برات بمیرم که اینقد صبوری تا ساعت 1:30 که مشغول بازی بودی و هر وقت رو پات کمپرس سرد می ذاشتیم یه کم گریه می کردی. خوابیدی و وقتی بیدار شدی چشمت روز بد نبینه فدات بشم که از درد تمام تنت می لرزید اما اصلا مارو اذیت نکردی و فقط یتو بغل مامان آروم نشسته بودی (حتی پلک هم نمی زدی که نکنه پات بازم درد بگیره) و هر از چند گاهی یه جیغ بلند از ته دل. البته ناگفته نماند که حضور در جمع خانواده مامان و بابا خیلی برات خوب بود چون خیلی سرگرم شدی و به نظرم کمتر یاد درد پات می افتاد...
1 آبان 1390

یگانه در پارک

اینم یه عکس از 13 ماهگی دختری در پارک البته اخمو به خاطر اینکه باباش چند روزیه پیشمون نیست و ایشون همش بهونه باباجون رو میگیره اینم یه عکس دیگه از همون روز عزیز دل مامان اخماتو واکن بابا زودی میاد بخندددددددددددددددددد تورو خدا ...
26 مهر 1390

واکسن 18 ماهگی

امروز دوشنبه است و ما چهارشنبه برای تزریق واکسن 18 ماهگیت نوبت داریم- خدایا چقدر من از این واکسن می ترسم- شنیدم شاید دخترم تا 24 ساعت نتونه راه بره- خدایا خودت کمکش کن- یکی یدونه من ، دختر نازم امیدوارم اذیت نشی- دارم میرم پیش مامانی تا اگه خدای نکرده مشکلی پیش اومد کمکم کنه -خدایا من اگه این مادرو نداشتم چیکار می کردم همیشه سالم و سرحال برام نگهش دار عزیزم بعد از اینکه واکسنتو زدم دوباره میام و برات میگم که چطوری بود ...
25 مهر 1390

بدون عنوان

آب مامان، بابا مامانی : مامان مامان باباجون: بابای مامان عزیز: مامان بابا بابوزگ: بابای بابا علی: عمو جون آدی: دایی جون هادی امید: دایی جون حمید امیده: عمه حمیده آله: خاله - بمیرم برا دخترم که خاله نداره ننایی: زندایی میم: مریم( اسم منه وقتی می خواد بگه) تادم: کاظم ( اسم باباشه ) ماه امیسه: همسایه آل: خال بازی بیم: بریم باقیش باشه برا یه وقت دیگه ...
25 مهر 1390

بدون عنوان

اینم عکس دخترک با یه حلقه گل بسیار زیبا روی سرش تو جشنواره گلابگیری قمصر البته خواب آلود و کلافه - الهی مامان فدات شه چقد ناز شدی، بابایی این عکسو خیلی دوست داره ها- ...
10 ارديبهشت 1390
1